«کتاب ایکس برنده مدال نیوبری امسال شد.» این رویایی است که هر نویسندهی کودک و نوجوانی در سر میپروراند. که روزی اسم کتابش در میان برندگان مدل نیوبری یا حتی لیست برگزیدگان قرار بگیرد.
مدال نیوبری یکجورهایی مثل نوبل کتابهای بزرگسال است. اما داستان مدال نیوبری از کجا شروع شد؟ اصلا چرا اسمش مدال نیوبری است؟ کتابهای برگزیده و برنده نیوبری در ایران هم ترجمه و چاپ شدهاند؟
از آنجایی که این سوالها در ذهن هر کتابخوانی چرخ میخورد، ما هم این مطلب را نوشتیم تا پاسخی برایشان پیدا کنیم.
آقای نیوبری از کجا پیدایش شد؟
همهی ما عاشق داستانهای بچهگانه هستیم. آن داستانهای خوش رنگ و لعابی که قصه را با تخیل ناب و توصیهها را با ماجراجویی ترکیب میکنند و مثلا برای اینکه به بچهها بگویند مسواک زدن کار خوبی است، نمیآیند همان اول ماجرا بگویند: «ای کودک تو باید مسواک بزنی!» بلکه داستان فرشتهی دندان و ماجراجویی پسری را تعریف میکنند که میخواست همیشه دندانهای سالمی داشته باشد!
اما بچههایی که در قرن هجده و قبل از آن زندگی میکردند، چنین بخت و اقبالی نداشتند. کتابهای کودکان آن زمان صرفا داستانهایی از انجیل را میگفت یا دیگر در نهایت خلاقیت، قصههایی با مضامین اخلاقی تعریف میکرد که عاری از هرگونه تمثیل و جذابیتی بودند.
آقای نیوبری که در خانه «جان» صدایش میکردند، مسئول یک انتشارات کتاب بود که فروشگاهی هم داشت. یک روز همین آقای جان نیوبری با خودش گفت این بچهها واقعا چرا کتاب نمیخوانند؟ بعد چشمش به نزدیکترین کتاب اصطلاحا کودکان افتاد و با خودش گفت: «حق دارند!»
و اینطوری شد که در سال 1744 اولین کتاب ویژه کودکان به نام کتابچه جیبی قشنگ را منتشر کرد. کتاب اگر این روزها به دست من و شما برسد با خودمان میگوییم این که دست کمی از کتابهای آموزشی ندارد، اما در آن زمان که کتاب کودک حکم لنگه کفش در بیابان را داشت، این کتاب هم حسابی سر و صدا کرد. به خصوص که جناب نیوبری یک راه بازاریابی خوب هم کنار کتاب به راه انداخت و همراه کتاب به بچهها هدیه هم میداد.
به تدریج ماجرای چاپ کتاب و مجله برای کودکان در انتشارات و فروشگاه آقای نیوبری توسعه پیدا کرد و اینطوری شد که خیلی به حق به ایشان لقب «پدر ادبیات کودک» را دادند و اسمشان را روی باارزشترین جایزه ادبیات کودک گذاشتند. حالا منتخبین و برندگان این جایزه نیوبری چطور انتخاب میشوند؟
برندگان نیوبری چطور انتخاب میشوند؟
مثل هر جایزه بزرگ دیگری، اینجا هم برای اینکه کتاب و نویسندهای را به عنوان برنده انتخاب کنند، از یک انجمن کمک میگیرند. «انجمن خدمات کتابخانهای برای کودکان» در آمریکا که خودش زیرمجموعه انجمن کتابخانههای آمریکاست، این وظیفه را به عهده دارد.
اعضای کمیته انتخاب کتاب سال نیوبری هم هر سال تغییر میکنند و هر سال تنها هشت عضو اصلی دارد. این اعضا وظیفه دارند که تا کتابهای پیشنهادی را بخوانند، و روی هر یک
از آنها نظر بدهند.
آنیتا روث که یکی از اعضای کمیته انتخاب کتاب جایزه نیوبری در سال 2019 بوده است میگوید که مجبور شده است برای انتخاب کتاب سال، حدود هزار جلد کتاب بخواند. او برای اینکه انتخابهایش از دایره انصاف خارج نشود، نکات مثبت و منفی کتاب را در حاشیه آنها مینوشته است و کتابها را در قالب ژانر دسته بندی میکرده تا بتواند امتیاز بدهد. (خانم روث یک کتابدار بوده است و بعد از دوبار درخواست توانسته به عنوان یکی از اعضا انتخاب بشود.)
بعد از تمام این ماجراها، یعنی ارسال کتاب و مطالعه توسط داوران، اعضا رایهایشان را در پاییز به صندوق میریزند، تا دایره کتابهای اصلی که باید روی آن تمرکز کنند، کمتر بشود. کمی بعد (حدود دو ماه بعد) دوباره اعضا جمع میشوند تا رای نهایی را بدهند. هر داور میتواند سه کتاب انتخاب کند. کتابهایی که به عنوان انتخاب اول در لیست باشند، چهار امتیاز، کتابهای دوم لیست سه امتیاز و کتابهای سوم لیست دو امتیاز میگیرند.
ادامه ماجرا هم که واضح است؛ کتابی که حداقل هشت امتیاز با سایر کتابها اختلاف امتیاز داشته باشد، به عنوان برنده معرفی میشود. بعد از آن هم اعضا راجع به کتابهایی که میتوانند در فهرست منتخبین باشند، صحبت میکنند.
چرا که فقط یک مدال نیوبری وجود دارد. اما اعضای آکادمی میتوانند از کتابهای دیگری که شانس مدال را نداشتند، تقدیر کنند که همین موضوع هم خودش افتخاری است!
کتابهای برگزیده نیوبری در پیدایش
حالا که دیدیم چه فیلترهای سفت و محکمی وجود دارد تا برندگان جایزه نیوبری انتخاب بشوند، شاید بد نباشد که نگاهی به برندگان جایزه نیوبری که در انتشارات پیدایش چاپ شدهاند، بیندازیم. کتابهای خوبی که از زیر دست هزاران منتقد رد شده و جایزه گرفتهاند.
خانم فریزبی
خانم فریزبی یک موش است که بسیار اهل زندگی است و اتفاقا مادر مهربانی هم هست. مشکل این است که خانه خانم فریزبی وسط یک مزرعه است که اول هر تابستان صاحبش هوس میکند با تراکتور آن را حسابی شخم بزند و اصلا هر برایش مهم نیست که شاید زیر این خاکها خانم فریزبی و خانوادهاش لانه کرهاند.
تا سال پیش خانم فریزبی دست بچهها را میگرفت و میرفتند به خانه تابستانیشان تا از دست آقای مزرعهدار در امان باشند. اما امسال نمیتوانند چرا که پسر کوچک خانواده ،تیموتی، سرما خورده است. حالا اینکه خانم فریزبی چطور باید تیموتی را با خودش ببرد و این وسط چه کسانی به کمکش میآیند از آن مطالبی جالبی است که باید در کتاب بخوانید.
این کتاب در سال 1971 برنده جایزه نیوبری شد و انتشارات پیدایش آن را در دسته کتابهای کلاسیک چاپ کرده است. البته تا میگوییم کلاسیک حواستان به سمت آن رمانهای مشهور جین ایر نرود. در واقع هر کتابی که بتواند روی تفکرات عصر خودش تاثیر بگذارد، کلاسیک محسوب میشود. کتابهاییکه توانستند حرفهایی بزنند که در خواننده نگرشی نو ایجاد کرده یا باعث شده یک موج بزرگ راه بیفتد.
کتاب خانم فریزبی در کدام دسته ازمثالهای بالا قرار میگیرد؟ کتاب را بخوانید و جواب را برایمان کامنت کنید.
کتاب کلاسیک خانم فریزبی را از اینجا تهیه کنید.
پژواک
جنگهای بزرگ آن هم از نوع جهانیاش پر از خرده روایت هستند. روایتهایی راجع به انسانهاییکه در زمان خطر دست به ریسک میزنند، پدران و پسرانی که با هم به نبرد میروند و حتی داستان آدمهایی که به خاطر جنگ از یکدیگر دور افتادهاند. به خاطر همین خرده روایتهای تازه و جذاب هم هست که ادبیات جنگ در هر کشوری و حتی در سینما بسیار پرطرفدار است چرا که در نبرد به ازای آدمهای درگیر در آن، داستان و ماجرا وجود دارد.
کتاب پژواک هم یکی از همین روایتهاست. داستان سه نوجوان از آلمان، پنسیلوانیا و کالیفرنیا که هر کدام داستان و مشکلات خودشان را دارند. اما تکتک روایتها با نخی ظریف به هم وصل شدهاند. رشتهای از موسیقی و داستانهایی از گذشته. داستانهاییکه قرار است از افسانهها بگویند و بعد آنها را لابهلای تارپود داستان اصلی بپیچند.
این کتاب توسط پم مونیوز راین نوشت شده و فریده خرمی برای نوجوانهای بالای چهارده سال ترجمهاش کرده است.
برای خرید رمان نوجوان پژواک کلیک کنید.
جنگ چهارشنبهها
همه چیز برای هالینگ، قهرمان کتاب جنگ چهارشنبهها خوب پیش میرفت تا اینکه در کلاس هفتم معلم ادبیاتی به نام خانم بیکر به سراغش آمد. در آن سالها یعنی سال 1967 و 1968 همه همکلاسیهای هالینگ در روز چهارشنبه به کلیسا میرفتند یا در مورد جنگ آمریکا و ویتنام حرف میزدند. اما خانم بیکر، هالینگ را مجبور میکرد که به کلاس ادبیات برود و در آنجا آثار شکسپیر را بخواند. از این بدتر نمیشود؟
هالینگ هم آن اول ماجرا همینطور فکر میکند. او دوست دارد جایی برود تا از فکر و خیال پدرش که همیشه فکرش درگیر کار است، رها بشود. و حالا مجبور است با نمایشنامههای شکسپیر سر و کله بزند. اما خیلی زود میفهمد شکسپیر هم آنچنان کسالتبار نیست و خواندن و نقد کارهایش به او زاویه دید میهد.
شاید یکی از دلایلی که این کتاب توانسته جایز نیوبری سال 2008 را ببرد، همین داشتن زاویه دید خاص باشد. در واقع نوجوانی سنی است که همه ما به دنبال یک لنگر و تکیهگاه میگردیم تا خودمان و شخصیتمان را از طریقش پیدا کنیم. روند تغییر چشمانداز هولدینگ، بلوغ ذهنیاش و بزرگ شدنش از دریچه کتابها همان چیزی است که هر نوجوانی را سر ذوق میآورد. چرا که خودش را در هولدینگ و سرکشیهایش میبیند. باور نمیکنید؟ خب امتحانش کنید.
راستی این را هم اضافه کنیم که این کتاب توسط گری دی اشمیت نوشته شده و خانم انتظاریان آن را ترجمه کرده است.
برای تهیه کتاب جنگ چهارشنبهها کلیک کنید.
یعقوب را دوست داشتم
زندگی در یک جزیره آن هم جزیرهای که ساکنانش مذهبی هستند و هیچ تفریحی جز ماهیگیری در آن نمیتوان داشت، حسابی خسته کننده است. راوی رمان یعقوب را دوست داشتم هم همین نظر را دارد. تازه به این اضافه کنید که شما یک خواهر دوقلو هم دارید که از شما چند ساعتی کوچکتر است و به خاطر همین دیر دنیا آمدنش حسابی ضعیف است. خواهر کوچکی که مثل آهنربا هر توجه مثبتی که در خانوادهست به خود جذب میکند. کارولین، همین خواهر دوقلویی که ذکر خیرش بود، اهل موسیقی و ساز هم هست و در واقع ابر و باد و ماه و خورشید و فک در کار بودهاند که راوی قصه ما را اذیت کنند.
تا اینکه سر و کله یک کاپیتان به جزیره باز میشود و بعد از کلی اتفاق، کاپیتان مهمانِ خانه راوی قصه میشود.
آیا بین کاپیتان و دختر قصه ما رابطهای شکل میگیرد؟ اطرافیان با این رابطه چطور برخورد میکنند؟ پای یک عشق قدیمی هم وسط است؟
کاترین پترسون، نویسنده کتاب یعقوب را دوست داشتم، خیلی خوب توانسته احساسات یک نوجوان را نشان بدهد. تنهاییاش، نیازش به خلوت، نیاز به دوست داشته شدن و عشق ورزیدن. اگر دوست دارید این طوفان احساسات را شما هم تجربه کنید نشر پیدایش کتاب را با ترجمه خانم بیتا ابراهیمی به بازار فرستاده است.
رمان عاشقانه یعقوب را دوست داشتم از اینجا تهیه کنید.
مدال نیوبری و کتابهایی که میدرخشند!
همه ما دوست داریم بهترینها، برگزیدهها و کتابهای پیشتاز را بخوانیم و بشناسیم. کتابهاییکه از زیر دست منتقدان سختگیری رد شدهاند و داستانهای جذابی از هر طرف دنیا در آستین دارند.
خوبی این کتابها این است که دیگر صرفا به خاطر طرح جلد یا سابقه انتشارات در تبلیغ بهتر، به معروفیت نرسیده، بلکه انسانهای نکتهسنج و کاربلدی کلماتشان را سبک و سنگین کردهاند.
برای همین است که میگوییم کتابهای برنده نیوبری میتوانند نگاهتان را به مطالعه و کتاب عوض کنند. کافی است دست دراز کنید و یکی را مهمانِ کتابخانهتان کنید.