معرفی لاوکرفت و داستان علمی تخیلی

در وادی جنون؛ یا چطور می‌شود به ترس کیهانی رسید؟

فهرست مطالب

شاید بزرگترین اشتباه انسان تجربه نکردن ناشناخته‌ها باشد. همین ناشناخته‌هایی که منشأ ترس‌های انسانی و کیهانی هستند.

داستان‌های لاوکرفت ما را به ترسی رهنمون می‌سازند که نه توضیح دادنی هستند، نه تعریف کردنی. ترس‌هایی از سر احساس، از لمس کردن و حتی از سر تجربه ناخواسته. نوع ترس‌های دنیای لاوکرفت، یک تجربه زیستی در ناخودآگاه فردی انسان‌هاست. هستند و نیستند. می‌فهمیم‌شان ولی نمی‌بینیم. درک‌شان می‌کنیم ولی قادر به اثبات‌شان نیستیم. این دقیقاً همان ترس کیهانی‌ست.

فارغ از ابعاد وسیع این دنیا و قلم بی‌نظیر نویسنده، خواندن یک ترجمه درجه یک در این ژانر -که شاید در بیشتر صنعت ترجمه و نشر این مملکت- خواننده را به وجد و شعفی مثال زدنی رهنمون می‌کند. ترجمه‌ای از سر شناخت کامل دنیای نویسنده، متن، روایت و ساختار ژانر. من به عنوان خواننده، آثار لاوکرفت را سال‌ها پیش با زبان اصلی خوانده بودم، ولی هیچوقت باور نمی‌کردم ترجمه‌ای به این درخشانی به زبان فارسی بخوانم و هم‌تراز متن اصلی -اگر نگویم کمتر یا بیشتر- از آن لذت ببرم.

در نهایت، انتخاب ما برای خواندن، شاید خودش نوعی‌ از همین ترس‌ها باشد. وقتی نمی‌دانیم ژانر دیگری هم هست، پس نمی‌خوانیمش. ادبیات ژانری، مخصوصاً ادبیات ترسناک دنیایی به خواننده اعطا می‌کند که فقط کافی‌ست ذره‌ای از آن زیر دندان خواننده مزه کند؛ امکان ندارد فراموشش شود و دوباره به سراغش باز نگردد.

این ذات ترس است. هیچ لذتی بدون درد نیست. ترسیدن، درد روح انسان است و از آن لذت می‌برد.

نزدیک سیزده سال پیش بود که در دانشگاه به واسطه آشنایی با متون ادگار الن پو، با داستان گوتیک و ترسناک آشنا شدم. همان ترم شیفته داستان «خمره آمونتیادو» پو شدم و برای پروژه ترم روی این داستان کار کردم. بی‌رحمانه عاشق این داستان و این نویسنده شده بودم طوری که حتی حالا هم نمی‌توانم این رابطه را توصیف کنم. بعد از آن وقتی غرق در ادبیات وحشت و گوتیک شدم، با نویسنده‌های درجه یک و شناخته نشده‌ای آشنا گشتم؛ نویسنده‌هایی مثل هاوارد فیلیپس لاوکرفت.

هاوارد فیلیپس لاوکرفت - نویسنده ژانر علمی تخیلی

 

داستان‌های لاوکرفت من را پرتاب کرد به دنیایی که سال‌ها در آن زندگی می‌کردم ولی هیچ شناخت درستی از آن نداشتم. در واقع چشم من به سرزمینی باز شد که ناشناخته در آن قدم می‌زدم. همیشه معتقد بودم متون ادبی ترسناک و گوتیک، قابلیت ترجمه نداشتند و ندارند چون بار معنایی زبان مبدأ در ترجمه از بین رفته و لحن مخصوصاً در متن اصلی و مهم‌تر از  آن اتمسفر گوتیک -که هیچ موجودیتی در سرزمین‌های شرقی و ذهنیت و زیست آدم‌های این جغرافیا ندارد- از بین می‌رود.

ترجمه‌های زیادی از نویسنده‌های مختلف این ژانر خواندم و همگی من را نا امید کرد. ولی پیمان اسماعیلیان با ترجمه منتخب آثار لاوکرفت من را به شدت متحیر کرد و به وجد آورد. همیشه لاوکرفت و پو را ترجیح دادم به زبان اصلی بخوانم، ولی این کتاب ترجمه شده بی‌نظیر بود. لحن فاخر و اول شخصی که از خاطرات گذشته شخصی خودش داستانی را برای ما روایت می‌کرد، المانی بود که وحشت را دوچندان می‌کرد، همین مولفه اصلی در ایجاد لحن در ترجمه فارسی است. اسماعیلیان به صورت درخشان این قله را فتح کرده و از خط به خط خواندن ترجمه کتاب لاوکرفت، به وجد آمدم و لذت بردم. متاسفم که ادبیات ژانری و گمانه زن در ایران شناخته شده نیست و مردم جز ادبیات بدنه عاشقانه و داستان‌های عامیانه چیز دیگری نمی‌خوانند.

به این تکه از ترجمه احضار کطولحو دقت کنید؛

«چنان که پیش از این گفتم، ترس‌هایی تازه و مبهم به گونه‌ای تهدیدآمیز بر فراز سرمان می‌چرخید؛ گفتی شیردال بال‌های عظیم چرمین، ناپیدا بر فراز کوه نشسته بود و با چشمان دوزخی‌اش که تهی‌گاه‌های کیهان را دیده بود، حریصانه ما را می‌پایید.»

لحن درخشان و یگانه لاوکرفت هنوز در ترجمه فارسی لمس می‌شود و این درخشندگی ترجمه است. ترجمه هیچوقت کارکرد ژورنالیستی و خبری ندارد. ترجمه‌ای که به کشف لحن نویسنده نپردازد، پشیزی ارزش ادبی و ارزش خواندن ندارد. ترجمه خوب در این وانفسای کتاب‌های زرد غنیمت بزرگی هست.

لینک معرفی کتاب احضار کطولحو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

X