ادبیات وحشت از همان زمانی که اجداد غارنشین ما راه و رسم قصه گفتن را کشف کردند، طرفدار داشت. مثلا بابای غارنشین بعد از یک روز جنگوگریز با دایناسورها به خانه برمیگشت و برای بچهها داستان تعقیبش را میگفت. باور کنید خود این ماجرا در آن فضا ظرفیت سیخ شدن تمام موهای سر را داشته است.
این است که آدمیزاد جماعت، آن آدرنالین ناب و خالص را با خودش به عصر حاضر آورد. ولی متأسفانه کفگیر ماجراهای ترسناک به تهدیگ خورد. دیگر نه از روح و اشباح خبری هست، نه از سایههایی که با سوسوزدن شمعها ایجاد میشد نه از رعدوبرقی که باعث بشود تمام جیرجیرکها همزمان سر و صدا کنند.
حالا برای بالا رفتن آدرنالین باید چهکار کنیم؟ خیلی ساده، از دوستان باوفایمان یعنی کتابهای ژانر وحشت کمک میگیریم.
حالا این ادبیات وحشت واقعا انقدر که میگویند ترسناک است؟ اصلاً با کدام کتابهای ژانر وحشت وارد قلمروی رمان ترسناک بشویم؟
برای پیدا کردن پاسخ همراه این مطلب وبلاگ پیدایش باشید.
قصهی ژانر وحشت و زیر ژانرهایش از کجا شروع شد؟
اگر بخواهیم ردپای ژانر وحشت را در دل ادبیات دنبال کنیم، سر از یونان باستان درمیآوریم. جایی که مضامینی مثل زندگی پس از مرگ یا پند و اندرزهای اخلاقی در رابطه با زندگی بهتر برای فرار از شیاطین پای ثابت داستانها و قصهها بودند. اما اصل ادبیات وحشت از حدود قرن هجده دیگر رسما وارد ادبیات شد.
اما ادبیات وحشت و رمان ترسناک چیست؟
درواقع هر اثری که بتواند حس تعلیق یا ترس را در شما ایجاد کند؛ و دراینبین برای ترساندن شما لشکری از ارواح و موجودات فراطبیعی تا اتفاقهای غیرعادی را ردیف کند، مستقیم در زیر ژانر وحشت قرار میگیرد.
این سالها با گسترش علم روانشناسی، منشأ بسیاری از ترسهای آدمیزاد پیداشده است. مثلا پایهی مجموعه ترسناک مکعب از آنجایی شروع شد که نویسنده از خودش پرسید: «آدمیزاد تا چه حد از فضای بسته میترسد؟»
البته این وسط زیر ژانرهای اسلشر هم هستند، داستانهایی که بیشتر به صحنههای دلخراششان معروف هستند.
به خاطر همین وجود عناصر قدیمی و موجودات ماورالطبیعی، ادبیات کلاسیک و داستانهای عامه نقش پررنگی در شکل گرفتن رمان ترسناک دارند. مناسبتهای ترسناکی مثل هالوین، داستان شیاطینی که از جهنم فرار کردهاند، ارواحی که برای بردن یک نوزاد میآیند و… همه و همه میتوانند تبدیل به یک کتاب ممتاز ادبیات وحشت بشوند و حسابی خواننده را بترسانند.
ادبیات وحشت هم مثل سایر گونههای ادبیات خیلی زود با سایر ژانرها ترکیب شد. مثلا از ترکیب زیر ژانر کارآگاهی و ماجراهای ماورالطبیعی داستان کارآگاههایی به وجود آمد که به دنبال سرنخ قتلهایی میگشتند که پشتش یک روح شیطانی کمین کرده بود.
یا با ورود شبهعلم به ماجراهای ترسناک، هیولاهایی متولد شدند که از دل یک آزمایش بیرون آمدند. معروفترین این هیولاها که هنوز هم یک پای ثابت ادبیات وحشت است، دوست عزیزمان دکتر فرانکشتاین است.
کمی بعد هم سروکلهی ادگار آلنپو پیدا شد. آلنپو و طرفدارهایش فکر و خیال آدمیزاد معاصر را با عناصر ترسناک مخلوط کردند و نتیجهاش شد معجون ترسناکی که هنوز جذاب است.
نوع دیگری از ادبیات وحشت هم به زیر ژانر گوتیک تعلق دارد. زیر ژانری که بسیار غنی است و تا دلتان بخواهد عناصر قدیمی و کاردرست در دل صفحاتش پیدا میشود.
از غولهای داستاننویسی در ژانر وحشت میتوانیم به استادانی مثل استیون کینگ، اچ پی لاوکرافت، برام استوکر اشاره کنیم.
دراینبین نویسندههایی هم بودند که فکری به حال نوجوانها کردند و تلاش کردند با تعریف یک داستان ترسناک خوب و متناسب باحال و احوال نوجوانها آنها را سر ذوق بیاورند. از نویسندههای معاصر رمان ترسناک نوجوان شاید بتوانیم به کیتی تاول اشارهکنیم که تا دلتان بخواهد سرش درد میکند برای ترساندن نوجوانها.
در ادامه حاصل دست خانم تاول و همکارانش را برای شروع مطالعه رمان ترسناک معرفی کردیم.
سفر به قلمروی وحشت با پنج رمان ترسناک
باغبان شب
اگر از شما بپرسند ترسناکترین قصر و قلعهای که به عمرتان دیدهاید، کدام بوده است چه جوابی میدهید؟ شاید بگویید قلعهی هزار اردک! همان قلعهای که کنت دراکولا که اتفاقا اردک هم بود در آن زندگی میکرد. شاید هم بروید سراغ داستانهای دیگر.
اما اگر از کیپ و مولی بپرسید، احتمالا درحالیکه صورتشان از گچ سفید شده است، با دست به قصری که در آن مشغول کار هستند، اشاره میکنند.
بله! داستان کتاب باغبان شب قصهی خواهر و برادری ایرلندی به نام کیپ و مولی است که بعد از مرگ پدر و مادرشان به یک قصر میروند تا لقمه نانی بخورند و خب، سقفی بالای سرشان باشد.
اما! آنها خبر ندارند که در دل این باغ، یک درخت هست که میتواند هر آرزویی را برآورده کند.
البته ازآنجاییکه داریم راجع به یک داستان ترسناک صحبت میکنیم باید بگوییم که بخش ترسناک ماجرا آنجاست که درخت موردنظر در برابر برآورده کردن هر آرزو چیزی را از شما طلب میکند. مثلا یکتکه از روحتان را!
حالا اگر دوست دارید بدانید کیپ و مولی اصلا سراغ این درخت میروند یا نه؟ و بعدازآن چه ماجراهایی منتظرشان است، خوب است که به سراغ کتاب باغبان شب بروید.
تا یادمان نرفته این نکته را اضافه کنیم که نویسنده کتاب باغبان شب جاناتان اکسیه است و خانم بیتا ابراهیمی این کتاب را در 53 فصل ترجمه کردند.
تا پایان این فصل تعطیل است
مری داونینگ هان، نویسندهی کتاب تا پایان این فصل تعطیل است قبلا کتابدار مدرسه بوده است. و خب طبیعتا تا دلتان بخواهد بچهها و نوجوانها را رصد کرده است، عادتهای کتابخوانیشان را زیرورو کرده است و شاید برای همین هم هست که توانسته تبدیل به یکی از نویسندههای موفق ادبیات وحشت و البته کتابهای بزرگسال بشود.
کتاب تا پایان این فصل تعطیل است، یکی دیگر از دستپختهای ویژهی خانم داونینگ است. در این کتاب، خانم هان دست ما را میگیرد و به شهر کوچک بیلز ویل میبرد.
جایی که لوگان فوربز سیزدهساله به همراه خانوادهاش ساکن یکخانه شدهاند که به خانه قتل معروف است!
حالا در همین شهر کوچک یکی دو قتل دیگر هم اتفاق میافتد. لوگان که سرش برای ماجراجویی درد میکند، دوست دارد که در حل پرونده قتلها به پلیس کمک کند. اما هر شرلوک هلمزی برای حل معما به یک دکتر واتسون نیاز دارد. برای همین لوگان خیلی زود با آرتور دوست میشود و دوتایی به سراغ پرونده میروند.
اگر دوست دارید بدانید پشت پرده این قتلها چیست و آیا به خانهی مرموز لوگان و خانوادهاش هم ربطی دارد، پیشنهاد ما این است که همراه آرتور و لوگان ذرهبین به دست لابهلای کلمات کتاب تا پایان این فصل تعطیل است، به دنبال سرنخ بگردید.
رمان وحشت تا پایان این فصل تعطیل است را از اینجا تهیه کنید.
چارلی و مادربزرگها
یک فن داستاننویسی هست که میگوید: «برای گفتن یک داستان خوب، کافی است اول واقعیتهای پذیرفتهشده یک اگر بزرگ بگذاری.»
خانم کیتی تاول نویسنده داستان چارلی و مادربزرگها هم دقیقا از همین فن استفاده کرده است. یک روز نشسته و با خودش گفته است: «اگر همهی مادربزرگهای دنیا خوب و مهربان نباشند چه اتفاقی میافتد؟»
جواب این سوال را باید از چارلی و خواهرش جورجی، که قهرمانهای داستان چارلی و مادربزرگها هستند بپرسید.
داستان از جایی شروع میشود که چارلی و خواهرش راهی خانهی مادربزرگ میشوند. مادربزرگ و خواهرش باهم در یکخانهی بزرگ زندگی میکنند. (چون داستان ترسناک است میتوانند یکی دو تا صدای خشخش برگ یا صدای جیرجیر لولای در را هم به ماجرا اضافه کنید.)
خلاصه! چارلی خیلی زود متوجه میشود که دیگر از آن مادربزرگ مهربان خبری نیست! ماجرا وقتی وحشتناکتر میشود که چارلی پی میبرد خودش و خواهرش تنها زندانیهای خانهی مادربزرگها نیستند.
ازاینجا به بعد است که چارلی ترسوی قصه ما باید با ترسهایش خداحافظی کند و یکتنه به جنگ هیولاهایی برود که در ترسناکترین کابوسهایش هم به آنها فکر نکرده بود.
تهیه رمان چارلی و مادربزرگها از اینجا
بچههای طرسناک و چرخوفلک بدشانسی
تصور کنید شب راحت و آرام در تختخوابتان خوابیدهاید که ناگهان بعد از کلی سروصدا متوجه میشوید دروازهای از ناکجاآباد وسط شهرتان دهان بازکرده است و کلی موجود عجیب و غریبه وارد شهرتان شدهاند.
این ماجرا خط اصلی داستان بچههای طرسناک و چرخوفلک بدشانسی است. جاییکه در شهر بیوهآباد بعد از دوازده روز طوفان، دروازهای باز شد و کلی موجود اهریمنی شاد و خندان (البته چون داستان ترسناک است شاید عبارت خیلی ناراحت و عصبانی بیشتر کاربرد داشته باشد!) وارد شهر شدند.
خب اگر شما در این شهر بودید، از موجودات عجیب یا هر تازهواردی با ظاهر عجیب استقبال میکردید؟ معلوم است که نه!
مردم شهر بیوهآباد دقیقاً مثل شما فکر میکردند و کلا میانه خوبی با تازهواردها نداشتند.
تا اینکه در دوازدهمین سالگرد باز شدن دروازه اتفاق عجیبی رخ میدهد. آدمهای شهر، شروع به ناپدید شدن میکنند. مثلاً امروز با دوستتان قرار گذاشتید و فردا میبینید دوستتان کلاً در این دنیا نیست. وحشتناک است، نه؟
با این اتفاقات قهرمانهای قصه ما آستینها را بالا میزنند و میزنند به دل ماجرا.
به نظرتان آنها موفق میشوند دوستانشان را نجات بدهند و راز باز شدن دروازه را کشف کنند؟ فکر میکنید پشت تمام این ماجراها چه موجود ترسناکی قرار است در برابرشان قد علم کند؟
خب بهتر است یکنفس عمیق بکشید برای یک کاوش با چاشنی ترس و لرز همراه قهرمانان کتاب بچههای طرسناک و چرخوفلک بدشانسی به قلم کیتی تاول و ترجمه امین بهرهمند شوید.
رمان وحشت بچههای طرسناک و چرخوفلک بدشانسی را از اینجا تهیه کنید.
کولاک
کدام نوجوانی است که از کمی وحشت، دویدن پابهپای قهرمانهای یک رمان ترسناک و نفسنفس زدن پای کاغذهای کتاب ژانر وحشت استقبال نکند؟
خب اگر با صدای بلند گفتید«هیچکس!» بدانید و آگاه باشید که کتاب کولاک برای شما نوشتهشده است.
داستان این بار هم قصهی چارلی است که با خیال راحت از خانوادهاش خداحافظی میکند تا به همراه دوستان مدرسهاش راهی کالدلان شوند، یک روستای دورافتاده که یک پیست اسکی خیلی خوب دارد.
اما! این شروع ماجرا است. کالدلان در دلش اسرار ترسناکی را مخفی کرده است. اسراری که با شروع شب و غیب شدن کلی آدم که همراه چارلی بودند، شروع میشود.
چه کسی از راز کالدلان خبر دارد؟ چارلی چطور میتواند جان خودش و دوستانش را نجات بدهد و البته از دست نیروهای شیطانی کالدلان فرار کند؟
آیا میتواند در مسیر این اکتشاف و ماجراجویی به هانا، مربی اسکی که مدعی است راز کالدلان را میداند، اعتماد کند؟
اگر گرمای تابستان حسابی آزارتان میدهد و دلتان یک نبرد با موجودات پلید وسط برف و یخبندان میخواهد، خب این شما و این رمان وحشت کولاک !
ادبیات وحشت و جهان جذاب ترسها و بزرگشدنها
شاید نگاه همهی ما به ژانر وحشت بهعنوان یک سرگرمی موقتی باشد. اما مطالعه رمان ترسناک یک خوبی بزرگ دارد که بیشتر ما از غافل هستیم، و آن پیدا کردن اعتمادبهنفس است.
درواقع مطالعه ادبیات وحشت به ما این شانس را میدهد که چشم در چشم ترسهایمان جلو برویم، یاد بگیریم که از ناشناختهها نترسیم و برای پیدا کردن راهحلهای مختلف، کمی شجاعت و جسارت به خرج دهیم.
درواقع خواندن ادبیات ژانر وحشت کمک میکند که ما از لابهلای رنگهای تیرهی این ژانر خود واقعیمان را پیدا کنیم. از خطاها و ترسهایمان عبور کنیم و درنهایت به یک «من» جدید از نوع شجاع و نترسش سلام کنیم.