نامههایی به هیچکس عنوان رمانی نوشتهی احمد اکبرپور است. اکبرپور نویسنده کودک و نوجوان است که آثارش جایزههای بسیاری از جمله جایزه کتاب سال و شورای کتاب کودک را دریافت کرده است. او عضو شورای کتاب کودک و نیز انجمن نویسندگان کودک و نوجوان است.
نشر پیدایش رمان نامههایی به هیچکس را از دستهی رمان نوجوان منتشر کرده است. رمان های این مجموعه با موضوعات متنوع، خواندنی و پرکشش از نویسندگان و مترجمان مطرح برای آشنایی نوجوانان با ادبیات داستان ایران و جهان انتخاب شدهاند.
از پشت جلد نامههایی به هیچکس
مرد عمهمهوان، این همه سال، چرا نیامده بود. زمین زیر پایم درمیرفت و سوغاتیها کوهی بودند روی دستم. روی آب، انگار راه میرفتم و پاهایم هیچگاه به زمین نمیرسید… دنیا که آرام آرام میآمد سر جای اولش، مهوان و مردش را دیدم، مال همان سالها…
گزیدهای از کتاب نامههایی به هیچکس
عمهمهوان آمد لب بام. خیلی وقت بود بالای حیاط ما ایستاده بود و هیچ جا نمیرفت. پدرم همین طور که قلیان میکشید سرش را گرفت طرف بام و گفت: «علیک سلام.» مادرم از آشپزخانه – که عمهمهوان روی بام آن ایستاده بود – بیرون آمد. نه سلام و نه علیکی. میدانستم که از او خوشش نمیآید. یکراست آمد پیش پدر و یواشکی توی گوشش گفت: «حتم میخواهد برایش نامه بنویسد. بگو خواب است.» پدر سرش را آورد نزدیک قلیان، کنار گوش مادرم: «گناه دارد، بیچاره دلش به همین چیزها خوش است.»
سرفه کردم که بدانند خواب نیستم. عمه مهوان گفت: «اگر چاره بود، صبح میآمدم. فردا صبح زود یکی میخواهد برود خارجه.» چند ستاره، شکلی مثل دم گاو درست کرده بودند. پدر گفت: «آهان، خدا را شکر! پس یکی فردا صبح زود میرود خارجه؟» و چند تا پک دیگر به قلیان زد و گفت: «گمانم بیدار باشد، آهای قباد! قباد!» پچپچهای مادر میٰرساند که از حرف پدر خوشش نیامده؛ ولی عمه مهوان به موقع به او هم سلام کرد.
نظر خوانندگان
هنوز هیچ نظری درباره این کتاب ثبت نشده است.