حتما شما هم در اطرافتان افرادی را دیدهاید که سرشان برود، روزی یک ساعت مطالعهشان از دست نمیرود، خب به نظرتان این افراد
اهمیت کتابخوانی را از همان دوران جنینی درک کردهاند؟ معلوم است که نه! واقعیتش این است که همه ما به تدریج به یک کار خاص علاقهمند میشویم. و بعد کمکم انجام آن کار تبدیل به یک روتین روزانه میشود و اینجاست که آن فعالیت تبدیل به عادت میشود.
اما از آنجا که ذهن آدمیزاد جماعت به دنبال یافتن برهان و دلیل است، اصولا تا اهمیت کتابخوانی را درک نکند، زیاد روی خوش به آن نشان نمیدهد. بنابراین
چطور است در این مطلب تمام این مراحل را با هم بررسی کنیم.
اول از همه بیایید ببینیم اصلا چرا باید کتاب بخوانیم؟ بعد دنبال راه حلی برای تقویت عادت کتابخوانی بگردیم و در آخر بفهمیم برای شروع کتابخوانی به سراغ کدام کتابها برویم.
برای پیدا کردن پاسخ تمام این پرسشها همراه ما باشید.
کارآگاهان به دنبال کشف اهمیت کتابخوانی
فرض کنیم ما و شما چند کارآگاه ماهر هستیم که قرار است با ذرهبین به دنبال کشف اهمیت کتابخوانی برویم. باید از کجا شروع کنیم؟ خیلی ساده بیایید به آدمهای کتابخوان به عنوان نمونه نگاه کنیم تا متوجه بشویم که اصولا چه ویژگیهایی دارند که باعث برتریشان نسبت به سایرین میشود؟
- کتابخوانها خلاقترند
این یک واقعیت است که بچههای کتابخوان ذهن خلاقتری دارند. چرا؟ چون آنها در طول مطالعات گستردهشان راهحلهای مختلف را همراه با قهرمان داستان تجربه میکنند، سلولهای خاکستریشان را برای بیرون کشیدن قهرمان قصه از مخمصه به کار میاندازند و برای حدس زدن پایان کتاب صد و یک احتمال مختلف را بررسی میکنند. خب ذهن هم یک ماهیچهی ساده است و هرقدر بیشتر تمرینش بدهید، قویتر و ورزیدهتر میشود.
- اطلاعات وسیع و دیگر هیچ
تابهحال فردی را دیدهاید که بگوید: «من دوستی دارم که همیشه ساکت است و به یک نقطه زل زده است؟» قطعاً نه! همه ما از معاشرت با افرادی که دایره واژگان وسیعی دارند، سریعالانتقال هستند، شوخیهای بهروزی در آستیندارند و تا دلتان بخواهد اطلاعات کاربردی و جذاب از ذهنشان بیرون میریزد، لذت میبریم.
خب دوست دارید به چنین فردی تبدیل شوید؟ به آدمی که همه از حضورش در جمع لذت میبرند؟ خب آستینها را بالا بزنید و عادت کتابخوانی را در خودتان حسابی تقویت کنید.
- حوصلهای که سر نمیرود و سایر موارد
«حالا چهکار کنم؟» اگر خیلی زود موتور کتابخوانیتان را روشن کنید؛ تقریباً هرگز این سؤال را از خودتان نمیپرسید. درواقع کتابخوانها نه تنها حوصلهشان سر نمیرود، بلکه وقت هم برای مطالعه کم میآورند. چون به تعداد آدمهای روی زمین، کتاب خوب و جذاب برای مطالعه هست.
نکته مهمتر اینکه دوستان کتابخوان ( که دوست داریم شما هم جزوشان باشید.) هرگز در یک موقعیت سخت و دشوار دست و پایشان را گم نمیکنند. آنها هزاران بار از وسط هیولاها، و جزیرهی آدمخوارها و هزار شرایط عجیب دیگر عبور کردند (البته از لابهلای کلمات) برای همین موقعیتهای عجیب یک زندگی ساده چیزی نیست که آنها را دستپاچه کند و بهراحتی میتوانند در شرایط دشوار هم راهحل مخصوص خودشان را پیدا کنند.
و در آخر یادتان باشد که بهواسطه کتابها قدرت درک شما از آدمهای دنیای اطرافتان بیشتر میشود. شما از طریق کتابها حتی حس و حال فرانکنشتاین را هم درک کردید، پس دیگر میتوانید با آدمی که ناگهان عصبانی میشود، همدلی کنید تا حال و هوایش عوض بشود.
راه و رسم تبدیلشدن به یک کتابخوان نیمهحرفهای
خب ذهن ما به اهمیت کتابخوانی پی برد و حالا منتظر است تا خوراک مخصوصش را آماده کنیم. از کجا شروع کنیم؟
- تجربه بزرگترها را دستکم نگیرید
اینجا منظورمان از بزرگترها صرفاً پدربزرگ و مادربزرگها نیستند، بلکه افرادی هستند که کمی جلوتر از ما و شما وارد وادی کتابخوانی شدند. معمولاً این افراد نقدها و نظراتشان را در سایتهای مختلف مثل گودریدرز یا صفحات شبکههای اجتماعی مینویسند، صفحات خوب را پیدا کنید و بعد یک لیست کوتاه از کتابهایی که فکر میکنید، جذاب هستند، تهیه کنید.
این وسط برخی از نشرها (مثل همین نشر پیدایش خودمان) در سایت و وبلاگ، کتابهایشان را معرفی میکنند، خلاصه معرفیها را هم بخوانید و ببینید اصلاً از حال و هوای کتاب و داستان خوشتان میآید؟ اگر جوابتان مثبت است که کتاب موردنظر را وارد فهرستتان کنید.
اما دست نگهدارید، قرار نیست تا کتابهای آن لیست را بخرید، بلکه به نزدیکترین کتابفروشی بروید و کتابهای موردنظر را ورق بزنید. ببینید با جملهها ارتباط برقرار میکنید؟ از روند داستان خوشتان میآید؟ یادتان باشد که برای شروع کتابخوانی هیچچیز بدتر از انتخاب یک کتاب کسلکننده نیست. پس ببینید واقعا کدام کتاب آن بخش لذت کتابخوانی ذهنتان را فعال میکند.
- ردپاها را دنبال کنید
هر نویسنده ردپای مخصوص به خودش را در عالم ادبیات دارد. این ردپا چه شکلی است؟ معمولاً هر نویسنده در یک ژانر خاص بهتر مینویسد. مثلاً آسیموف تقریباً خدای ادبیات علمی تخیلی است و اگر از آثار آسیموف خوشتان بیاید، میتوانید به سراغ کتابهای علمی تخیلی هم بروید. کافی است در موتورهای جستجو بگردید و مثلاً ده کتاب پرطرفدار علمی تخیلی را پیدا کنید.
یا حتی ممکن است برای شروع کتابخوانی و تثبیت عادت کتابخوانی نیاز داشته باشید از یک کتاب ساده و سبک شروع کنید، اینطور وقتها خوب است که به سراغ انواع کتابهای راحتخوان بروید.
از همه مهمتر، بعضی از نویسندهها گاهی تمام حرفهایشان را نمیتوانند در یک کتاب بزنند، برای همین به سراغ نوشتن مجموعهها میروند. مجموعهها چون طولانی هستند، هم خوراک مطالعه بلندمدتان را فراهم میکنند و هم فرصت آشنایی با کاراکترها و دنیاهای جدید را به شکل مفصلتری فراهم میکنند.
- از دایره امن خارج شوید
خب همه آن توصیههای بالا را خواندید؟ ژانر موردعلاقه و پیدا کردن نویسندههای جذابی که دوستشان دارید؟ وقتی تقریباً تمام کتابهای معرفیشده در ژانر دلخواهان را خواندید وقتش است که با دایره امنتان خداحافظی کنید. حالا دیگر ذهنتان نهتنها به اهمیت کتابخوانی پی برده بلکه برای مرحله شروع کتابخوانی را هم رد کرده است. پس حالا باید به سراغ کشف کارهای تازه بروید. قرار نیست همیشه عاشق یک ژانر خاص بمانید، در کتابفروشیها به دنبال کتاب با محتوای تازه باشید، کتابها را بر اساس نام مترجم، نام نویسنده و… ورق نزنید، بله ببینید کلمات کدام کتاب بیشتر و بهتر جادویتان میکند، دست دراز کنید و همان کتاب را انتخاب کنید. از اینجاست که یک سفر و ماجراجویی تازه شروع میشود.
شروع کتابخوانی با کتابها جذاب و خوشخوان
آن ماجرای معرفی کتاب توسط بزرگترها و نشرها که گفتیم، خاطرتان هست؟ خب حالا در این قسمت میخواهیم دقیقه چند کتاب خوب برای شروع کتابخوانی معرفی کنیم.
مجموعه ترس و لرز و تیلیک تیلیک دندانها
آر ال استاین، نویسنده مجموعه ترس و لرز، استیون کینگ دنیای بچههاست و خودش میگوید وظیفهاش سیخ کردن مو بر تن بچههای مردم است!
و البته که از عهدهی انجام وظیفهاش خیلی خوب هم برآمده است. حالا چرا آقای استاین این مجموعه را نوشته است؟ چون وقتی خودش بچه بوده است حتی از ترک دیوار هم میترسیده است. برای همین ساعتها در اتاقش تنها مینشسته و خیالبافی میکرده است. نتیجه این خیالبافیها و ترسها مجموعههای مختلفی با محوریت ترس است. اما قرار نیست بعد از خواندن کتابها به زیر پتو پناه ببرید.
درواقع قلم استاین تا دلتان بخواهد شیرین است، قهرمانهای او، بچههای بازیگوشی هستند که به همراه رفقایشان به دنبال کشف رمز یک غار جنزده میروند یا سعی میکنند ماجرای ترسناک یک اردوگاه تابستانی را رفعورجوع کنند. این وسط کلی با هم گپ میزنند و مزه میریزند و همینجاست که موتور کمدی قصهها روشن میشود.
خوب است بدانید که مجموعه ترس و لرز به بیش از 32زبان زنده دنیا ترجمهشده است و کلی بچه و نوجوان از سراسر دنیا با این مجموعه همراه شدند و خندیدند و ترسیدند. شما هم میتوانید بخشی از این تیم طرفداری بزرگ باشید.
برای خرید محموعه ترس و لرز کلیک کنید.
یک لقمه از مجموعه ترس و لرز
« میگویند پارک وحشت ترسناکترین محل کرهی زمین است و من و برادرم کریس آنقدر التماس کردیم تا پدر و مادرمان بالاخره ما را بردند آنجا؛ بعد هم آنقدر ناله زدیم و خواهش و تمنا کردیم تا اجازه دادند خودمان دوتایی تو پارک گشت بزنیم و از همهچیز سر دربیاوریم.» خب داستان ازاینجا شروع میشود و کی میداند به کجا ختم میشود؟
سفر به دنیای پسربچهها با مجموعه خاطرات بچه لاغر مردنی
گرِگ هفلی یک پسربچه ریزه میزه است که چشمباز میکند و میبیند با همان قد و هیکل کوچکش راهی مدرسه راهنمایی شده است، جایی که بچههای سال بالاتر با هیکلهای بزرگ منتظرند تا او را مثل یک خرگوش کوچولو به دام بیندازند. اگر فکر کردید باقی داستان شرح کسالتبار روزها مدرسه گرگ است، باید بگوییم که سخت در اشتباه هستید.
درواقع گرگ تخیل قویای دارد، برای همین هر چیزی را به بامزهترین شکل ممکن به تصویر میکشد، افراد و فضای اطرافش را با طنز خصوص خودش توصیف میکند و البته انقدر لاغر و بیدستوپاست که روزی هزاران اتفاق عجیب بر سرش آوار میشود.
آقای کینی نویسنده این مجموعه یک طراح بازی ویدیویی بود که تصمیم گرفت از مجموعه خاطرات خودش و بچههای دور و برش مجموعه داستان بنویسد. جلد اول را که نوشت و نقاشیهایش را که طراحی کرد، انقدر از طرف ناشر و خوانندهها تشویق شد که رفت سراغ جلد دو و سوم و…
خلاصه که این مجموعه حسابی پرطرفدار است و میتواند خستگی روزهای عادی را از تنتان به درکند و کاری کند که ماهیچههای صورتتان از خنده درد بگیرند.
مجموعه خاطرات بچه لاغرمردنی را از اینجا تهیه کنید.
یک لقمه از کتاب
«رک و راست بگویم که این، دفتر وقایعنگاری است نه یک دفتر خاطرات. میدانم که روی جلدش چیز دیگر نوشتهشده. ولی وقتی مامانم رفت تا این دفتر را برایم بخرد مخصوصاً به او گفتم دفتری بخرد که رویش نوشته باشد: دفتر خاطرات»
خب گرگ مجموعه خاطرات بچه لاغر مردنی تا آخر داستان همینطوری رک و راست حرف میزند و همینطوری با منطق خاص خودش تصمیمهایش را توجیه میکند!
یادگیری مطالب نگفتنی با مجموعه علوم ترسناک
همه ما یا تقریبا بیشتر ما از کلاسهای خشک مدرسه فراری هستیم. حالا این وسط یک آقای نیک آرنولد نامی پیدا شده است و سعی کرده مجموعه علوم را تبدیل به یک بازی هیجانانگیز و داستان ترسناک کند. مثلاً برای شناخت موجودات میکروسکوپی سراغ شرح کسالتبار زندگی آمیبها نرفته است، بلکه ماجرا را با کلی چاشنی جدید پیوند داده است. یا در رابطه با انواع نیروها در فیزیک چنان آشی پخته است که تا عمر دارید برآیند نیروهای مخالف یادتان نمیرود. این وسط از شرح ماجراهای تاریخی و روند کشف وقایع هم غافل نشده است و مثلاً میتوانید کلی اطلاعات بامزه مثل اینکه وزن کدام ماهیچه بدنتان بهاندازه وزن مرغ مگسخوار است، پیدا کنید.
برای تهیه مجموعه علوم ترسناک کلیک کنید.
یک لقمه از کتاب
کتاب مغز پیچیده شما را متحیر میکند! مطمئنا پس از کشف این مسایل مغز شما سوت میکشد …مغز تازه چه بویی میدهد؟
چرا وقتی مغز را از وسط جدا میکنیم، سبب مرگ نمیشود؟ پسرها باهوشترند یا دخترها؟ اگر میتوانید بخشهای تهوعآور علوم را تحمل کنید، این کتاب را بخوانید چون در این کتاب همه مسایل تاریک علوم مغز برای شما روشن میشود. علوم هیچگاه این چنین ترسناک نبوده است.
یک انیمه جاندار با رمان راحتخوان اسم تو
خب قرار نیست همه کتابهای خوب دنیا ترسناک باشند. بعضی کتابها ساخته شدند تا عادت کتابخوانی را در شما زنده نگهدارند. مثل همین کتاب اسم تو که از روی یک انیمه ژاپنی نوشتهشده است. انیمه اسم تو توسط ماکوتو شینکای ساخته شده که در ژاپن به عنوان میازاکی دوم شناخته میشود. (راست و دروغش با ژاپنیها!) اما اثر انقدر خوب بود که باور کنیم این لقب درست است.
حالا داستان چیست؟ قصه ما راجع به میتسوها و تاکی است که داشتند زندگی خودشان را میکردند ولی با عبور یک ستاره دنبالهدار، زندگیشان عوض میشد. چطوری؟ اینطوری که میتسوها از خواب بیدار میشود و میبیند ایدلغافل! در بدن تاکی گیر افتاده است. و تاکی هم طبیعتا در خانه میتسوها و در بدن اوست. حالا چه میشود؟
فضای قصه همان فضای شرقی و آرام با پیرنگ افسانه و خیالی است که قبلا در کارهای ژاپنی دیدیم و میتواند طعم شیرین خواندن یک رمان جذاب را برایتان زنده کند.
برای خرید راحتخوان اسم تو کلیک کنید.
یک لقمه از کتاب
« مدادم را به طور خستگیناپذیری تکان میدهم.
ذرات کربن با الیاف کاغذ مخلوط میشود. خطوط روی هم انباشته میشوند و دفتر طراحیای که روزی سفید بوده، سیاه و سیاهتر میشود. با وجود این هنوز نتوانستهام تمام مناظری را که در ذهن دارم ثبت کنم.
هر روز صبح در میان عجلهی مسافران با قطار به سمت مدرسه میروم. سر کلاسهای خستهکننده مینشینم. با تسوکاسا و تاکاگی ناهار میخورم. در شهر قدم میزنم و به آسمان نگاه میکنم. جایی در امتداد دیدم رنگ آبیاش کمی پررنگتر است. درختان کنار خیابانها کمکم تغییر رنگ میدهند.»
شروع کتابخوانی در ایستگاه پایانی
چشمهایتان را ببندید و به سال آینده و همین موقع فکر کنید، به نظرتان با تثبیت عادت کتابخوانی سال دیگر اسم چند عنوان کتاب را وارد فهرست کتابهای خواندهشدهتان کردید؟ اگر روزی از شما بپرسند شروع کتابخوانیتان با کدام کتاب بوده است، دوست دارید از کدام کتاب نام ببرید؟
در این مطلب به سراغ معرفی راهکارهایی رفتیم تا اهمیت کتابخوانی برای ذهنمان روشن بشود و بعد با خیال راحت به دل کتابها بزنیم، برای ماجراجویی در دنیای کتابها آماده هستید؟