رمان باد، نه بادی به قلم كریستوفر پل كورتیس و ترجمهی فرمهر منجزی از مجموعهی رمانهایی كه باید خواند منتشر شده است. سری به زندگی شخصی نویسندهی آن زدیم تا ببینیم چه طور میشود در كارخانه جنرال موتورز رمان نوشت!
کریستوفر پل كورتیس، بزرگترین پسر خانواده است و ۴ خواهر و برادر دیگر هم دارد. او در فلینت میشیگان پرورش یافته و برای همین چندین داستان معروفش در همین شهر میگذرد. کریستوفر به محض این که دبیرستان را به پایان میرساند دو کار مهم میکند. اول برای دانشگاه فلینت میشیگان درخواست میفرستدکه قبولش کنند و بعد هم برای کارخانهی جنرال موتورز درخواست استخدام ارسال میكند. خیلی زود کریستوفر در جنرال موتورز و در بخش سرهم کردن قطعات خودرو مشغول کار میشود. این کار بسیار سنگین است و او و رفقای همکارش روزی سی ماشین را سر هم سوار میکنند.
به خاطر سنگینی کار آنها هر نیم ساعت استراحت دارند. کریستوفر تصمیم میگیرد که از این نیمساعتهای با ارزش استفادهی بهینه بکند و برای همین شروع میکند به نوشتن كه اتفاقا کتاب باد، نه بادی را در کارخانهی جنرال موتورز مینویسد!
کریستوفر در حال حاضر در دیترویت میشیگان زندگی میکند و روزهای تعطیلش را به کتاب خواندن، بسکتبال و گوش دادن به موسیقیهای قدیمی میگذارند.
بد نیست بدانید باد، نه بادی زندگی پسر بچهی ۱۰ ساله ای را روایت میكند كه در روزهای سخت فیلینت میشیگان به سر میبرد، این اوضاع برای همه دشوار است اما برای پسر ۱۰ ساله بدون مادر اتفاقهای دیگری هم میافتد. باد چمدانی دارد پر از وسایل خاص و پدری كه هیچگاه او را ندیده است.
مادر، پیش از مرگش سرنخی برای باد گذاشته بود: «اعلانهای تبلیغاتی خوانندهی معروف: هرمان ئی كالووی و گروه مشهورش. این اعلانها شاید باد را به پدرش برساند. باد باید چمدانش را بردارد و از یتیمخانه فرار كند و به دنبال پدر اسرارآمیزش برود. چیزی جلودار او نیست، نه گرسنگی، نه ترس از خون آشام ها و نه حتی خود هرمان ئی كالووی.»
رمان باد،نه بادی برنده جایزه كورتا اسكات كینگ، كتاب برگزیده شورای ملی مطالعات اجتماعی،بهترین كتاب سال از نظر اسكول لایبرری ژورنال ، كتاب برگزیده نیویورك تایمز، برنده مدال نیوبری و برنده كتاب گلدن كایت برای داستان است.