پیتزای بابا از مجموعهی برای دخترها به قلم نیکی دالی برای کودکان منتشر شده است. این مجموعه شامل داستانهای مختلفی است که شخصیت اول همگی، دختر هستند. این قصهها به کودکان نوآموز و نوخوان فرصت میدهد که علاوه بر تقویت توانایی خواندن، اوقات سرگرمکنندهای داشته باشند. قصههایی مناسب برای دخترهای دبستانی که در طی آنها با ماجراجوییهای جالب و خندهداری روبرو میشوند. فروزنده داورپناه، مترجم خوب ادبیات کودک، این کتاب را به زبان شیرین فارسی ترجمه کرده است.
بونو و برندا عاشق آن هستند كه به پیتزافروشی بروند و پیتزا بخورند. امّا بابا معتقد است كه خود او میتواند پیتزایی بهتر و البته ارزانتر درست كند. در بازگشت به خانه، بابا مواد لازم برای پختن پیتزایش را آماده میكند: آرد، آب، مایه خمیر، كالباس، پنیر، و فقط یكذره سُسگوجه. در كتاب آشپزی درباره پشه باغی، دستكش فِرِ در حال سوختن و گربهای به نام مالكوم چیزی نوشته نشده و مشكلات بابا هم از همین جا شروع میشود.
گزیدهای از کتاب پیتزای بابا
پیشخدمت رستوران با لبخندی شیرین و با صدایی آهنگین، گفت: «یک پیتزا مارگریتا و یک پیتزا بمبی. دو تا پیتزای مخصوص نرون هم در راه است. نوش جان!»
شنبه شب بود و اعضای خانوادهی بامبلی که به پیتزافروشی نرون رفته بودند، خیلی گرسنه بودند.
بونو و برندا گفتند: «اوووم!»
پیتزاهای نرون بوی خیلی خوبی میدادند.
مامان گفت: «شروع کنید دیگر!»
بابا به صورتغذا نگاه کرد و غرغرکنان گفت: «این که مرا فقیر و بیچاره میکند!»
کمی بعد، در راه بازگشت به خانه، بابا با ناله گفت: «اگر در خانه مانده بودیم، میتوانستم پیتزایی به همان خوبی پیتزای نرون درست کنم، اما به نصف قیمت!»
بونو و برندا به همدیگر نگاه کردند و ریز خندیدند، چون غذا خوردن توی رستوران و ناله کردنهای بابا، مثل پیتزا و نوشابه، همیشه همراه هم بودند.
اما یک هفته بعد، بابا به راستی باعث نگرانی آنها شد! او با دستهایی که از آرد پوشیده شده بود، کتاب آشپزی را محکم گرفته بود. از یخچال به طرف اجاق گاز میرفت.
نظر خوانندگان
هنوز هیچ نظری درباره این کتاب ثبت نشده است.