روز عجیب و غریب از مجموعهی برای دخترها به قلم سندی تاکسویگ برای کودکان منتشر شده است.
این مجموعه شامل داستانهای مختلفی است که شخصیت اول همگی، دختر هستند. این قصهها به کودکان نوآموز و نوخوان فرصت میدهد که علاوه بر تقویت توانایی خواندن، اوقات سرگرمکنندهای داشته باشند. قصههایی مناسب برای دخترهای دبستانی که در طی آنها با ماجراجوییهای جالب و خندهداری روبرو میشوند. فروزنده داورپناه، مترجم خوب ادبیات کودک، این کتاب را به زبان شیرین فارسی ترجمه کرده است.
خانم جانسون گفت: «سلام جسیكا. امروز چیزِ عجیب و غریبت را آوردهای؟»
جسیكا گفت: «مادربزرگم را آوردهام.»
خانم جانسون گمان میكند كه جسیكا آن روز را با «روز خانواده» اشتباه گرفته است. مادربزرگِ او، با اینكه با گرمكن ورزشی به مدرسه آمده، ظاهراً شبیه مادربزرگهای دیگر است… اما جسیكا با او موافق نیست…
گزیدهای از کتاب روز عجیب و غریب
بچههای کلاس بنفش مراسم «چیزهای عجیب و غریب» را برگزار میکردند. درواقع، در خود آن روز چیز عجیب و غریبی نبود. همه، مثل همیشه، صف کشیده بودند، همه مثل همیشه، بیصدا مطالعه میکردند.
همه مثل همیشه، در زنگ تفریح آبمیوهشان را خورده بودند. قرار بود قسمت عجیب و غریب روز، بعد از ناهار برگزار شود. از همه بچهها خواسته بودند تا چیزی «عجیب و غریب» را به مدرسه بیاورند تا دربارهی آن صحبت کنند. این فکر از روزی شروع شده بود که کلاس بنفش «روز بنفش» را برگزار کرده بود. در آن روز، هر کسی باید یک چیز بنفش رنگ را به مدرسه میآورد.
بعد «روز طبیعت» را برگزار کردند که در آن، هرکسی میبایست چیزی را از باغچه به کلاس میآورد، و بعد از آن، «روز حیوان خانگی» خیلی هم بیمشکل نبود. رفتار همهی خرگوشها، گربهها و همسترها خوب بود، اما …
مار «کریستین» گم شد. برای پیدا کردن «مایکی ماره» همهی کلاس را زیر رو رو کردند.
نظر خوانندگان
هنوز هیچ نظری درباره این کتاب ثبت نشده است.