پرواز اسپرانسا رمانی نوشتهی پم مونییزی راین نویسندهی آمریکایی است. این کتاب نخستین بار در سال ۲۰۰۰ با نام اصلی Esperanza rising منتشر شد.
پرواز اسپرانسا برندهی جایزهی جین ادمز برای بهترین رمان نوجوان، جایزهی حودی لوپز، جایزهی پورا بلپره برای بهترین اثر روایی و همچنین نامزد نشان کتاب سال کالیفرنیا برای بهترین رمان نوجوان شده است. نشر پیدایش کتاب پرواز اسپرانسا را با ترجمه شیدا رنجبر از دسته رمان نوجوان برای نوجوانان بالای ۱۲ سال منتشر کرده است.
اسپرانسا فکر میکند زندگیاش همیشه همین طور خواهد بود، همیشه در مزرعهی خانوادگی بزرگشان در مکزیک زندگی میکند، لباسهای گرانقیمت و زیبا میپوشد، خانهای پر از مستخدم دارد، و همیشه پاپا و آبولیتا در کنارش خواهند ماند. اما مصیبتی ناگهانی دنیای زیبایش را از هم میپاشد. اسپرانسا برای این فاجعه آماده نیست، ولی باید راهی پیدا کند. باید بتواند از پس این شرایط سخت بربیاد، چون زنده ماندن ماما و خودش، به این بستگی دارد.
گزیدهای از کتاب پرواز اسپرانسا
پاپا همان طور که دست کوچک اسپرانسا را گرفته بود و با هم در سراشیبی ملایم تاکستان قدم میزند، گفت: «زمین ما زندهست، اسپرانسا.» شاخههای پربرگ درختهای انگور دور داربستها پیچیده بودند و انگورهای رسیده، آمادهی چیدن بودند. اسپرانسا شش سالش بود و عاشق این بود که با پدرش در میان ردیفهای پیچ در پیچ انگورها قدم بزند و او را تماشا کند که نگاهش را با چه عشقی ماین زمینشان میچرخاند.
پاپا دستش را رو به کوههایی که در دوردست بودند و از آنها محافظت میکردند تکان داد و گفت: «تمام این دره نفس میکشه و زندهست. به ما انگور میده و اونها هم ما رو سیر میکنن.» بعد آرام ساقهی سرکشی را که از لای داربست بیرون زده بود لمس کرد، انگار که اصلا ساقه منتظرش بود که با او دست بدهد. یک مشت خاک برداشت و نگاهش کرد و گفت: «میدونستی اگر روی زمین دراز بکشی نفس کشیدنشو حس میکنی؟ میتونی ضربان قلبشو حس کنی؟»
نظر خوانندگان
هنوز هیچ نظری درباره این کتاب ثبت نشده است.