گمشده در روز روشن عنوان رمانی نوشتهی لیسا گرف است. این کتاب در لیست لاکپشت پرنده سال ۹۷ نیز قرار گرفته است.
نشر پیدایش رمان گمشده در روز روشن را با ترجمه فریده خرمی از دستهی رمان نوجوان منتشر کرده است. رمانهای این مجموعه با موضوعات متنوع، خواندنی و پرکشش از نویسندگان و مترجمان مطرح برای آشنایی نوجوانان با ادبیات داستان ایران و جهان انتخاب شدهاند.
بچه های دیگر، دبیرستان را سختترین دورهی درسیشان میدانند، اما برای ترنت سال پنجم دبستان سختترین سال زندگیاش بود. همان سال که در بازی هاکی، جرد ریچاردز با یک ضربهی کوچک و خیلی خیلی اتفاقی ترنت به سینهاش به زمین افتاد و دیگر بلند نشد.
کی میدانست که جرد بیماری قلبی دارد؟ حالا همهی شهر از او متنفر بودند، شاید حتی خودش. دورهی دبیرستان برای ترنت میتواند شروعی تازه باشد، شروعی تازه به همراه فالن، دخترکی با زخمی عمیق بر چهرهاش…
ترنت باید بداند وقتی توپش را در روز روشن گم میکند، برای پیدا کردن آن کافیست جایش را عوض کند.
گزیدهای از کتاب گمشده در روز روشن
اول نیمرخش را دیدم، نیمرخ چپ. داشت کنار زمین بیسبال نزدیک همان جایی که من نشسته بودم، گربه سفیدِ پشمالویش را راه می برد. راستش، اول نشناخته بودمش. فکر کردم شاید یک شاگرد جدید باشد که تازه آمده شهر. فکر کردم قیافهاش به درد کشیدن میخورد.
چشمهای قهوهای درشتِ عمیقِ گرد (خب یکی از آنها به هر حال، چپیه). موهای قهوهای فرفریِ یک خرده وزکرده از توی صورتش رفته بود عقب. نصفی از یک دهان کوچکِ نیمهباز. یک جورهایی بامزه لباس پوشیده بود، از این بلوزهای آستین کوتاهِ صورتیِ جیغ که یک کراوات از گردنش آویزان بود (قرار بود کارکردی داشته باشد؟ هیچ وقت از کارکرد لباسها سردر نمیآوردم) و شلوارکِ طرحِ پلنگی، و یک چیزی شبیه بند کفش آبی را مثل پاپیون زده بود به موهایش.
نظر خوانندگان
هنوز هیچ نظری درباره این کتاب ثبت نشده است.