مطلقاً تقریباً عنوان رمانی نوشتهی لیسا گرف است. این کتاب داستان پسری ۱۰ ساله است که در یادگیری ریاضیات مشکل دارد.
نشر پیدایش رمان مطلقاً تقریباً را با ترجمه فریده خرمی از دستهی رمان نوجوان منتشر کرده است. رمانهای این مجموعه با موضوعات متنوع، خواندنی و پرکشش از نویسندگان و مترجمان مطرح برای آشنایی نوجوانان با ادبیات داستان ایران و جهان انتخاب شدهاند.
آلبی بهعنوان یک پسر معمولی که نه با استعدادترین است و نه باهوشترین، دوست دارد که بهترین باشد؛ اما نمیداند چطور و در چه کاری! دوست ندارد بچههای مدرسه گاگول صدایش کنند ولی آنقدر حس معمولی بودن دارد که چیزی نمانده فکر کند آنها حق دارند!
با از راه رسیدن پرستار جدید همهچیز تغییر میکند. کالیستا به آلبی کمک میکند تا تواناییهاش را بهتر بشناسد و رشد کند. آلبی هم اگرچه در ابتدا از کالیستا خوشش نمیاد اما بعد از مدتی حسابی با او اخت میگیرد و از کمک او استفاده میکند.
آلبی یاد میگیرد درجا نزد، رشد کند و با کسی جز خودش رقابت نکند…
او باید بهترینِ خودش شود..
گزیدهای از کتاب مطلقاً تقریباً
وقتی خانم رز سر کلاس به او گفت که چند خط از روی درسمان بلند بلند بخواند، متوجه این موضوع شدم. پسرها هرهر خندیدند و صورت دختره قرمز شد و صدایش آنقدر آهسته و آرام شد که شنیده نمیشد. تا اینکه بالاخره خانم رز گفت: «متشکرم بتسی، عالی بود.»
بتسی زیاد حرف نمیزند.
از کالیستا دربارهی این موضوع سؤال کردم و کالیستا گفت که شاید بتسی لکنت زبان دارد که حرف زدن را برای آدم سخت میکند.
از بتسی خوشم میآمد. سرِ ناهار بدون اینکه حتی اسم آدامس بیاورم، به من آدامس خرسی میداد. ما حتی همدیگر را برای کار توی کتابخانه انتخاب کردیم و وقتی خانم رز دربارهی کارتِ اطلاعاتِ آنلاینِ هر کتاب توضیح داد و من گیج شدم، بتسی مسخرهام نکرد. فقط جای درستی را که باید کلیک میکردم، نشانم داد. برایم مهم نبود که بتسی زیاد حرف نمیزد. چون گاهی سخت است که آدم منظورش را بگوید و فکر کردم شاید بیشتر وقتها به هر حال منظورش را میفهمم.
نظر خوانندگان
هنوز هیچ نظری درباره این کتاب ثبت نشده است.