قلعه گمشده عنوان رمانی نوشته ژنویو لوموآل است. نشر پیدایش رمان قلعه گمشده را با ترجمه فاطمه زهروی از دستهی رمان نوجوان منتشر کرده است. رمانهای این مجموعه با موضوعات متنوع، خواندنی و پرکشش از نویسندگان و مترجمان مطرح برای آشنایی نوجوانان با ادبیات داستان ایران و جهان انتخاب شدهاند.
رمان نوجوان قلعه گمشده داستان زندگی دختری به نام آماندین است. آماندین، شاهزاده سرزمینی وسیع و غنی، به خواست پدرش به عقد پسری به نام آگوستین که او هم شاهزاده سرزمینی دیگر است، در میآید. اکنون سالها از آن روز گذشته و پدر آماندین از دنیا رفته. حال آگوستین به همراه خانوادهاش به سمت سرزمین آماندین حرکت میکنند، اما ناگهان وسط راه گم میشوند…
از پشت کتاب قلعه گمشده
اوگوستن، پسر حاکم هاردی- لاپیر، برای خواستگاری از دختر حاکم کشور همسایه، آماندین، به سرزمین آنان میرود. اما در سرزمین مارگریت مقدس گم میشود. در باور مردم، هیچکس حق ندارد پا در این سرزمین بگذارد و او گوستن این قانون را شکسته است. آماندین در جستجوی اوگستن، به سرزمین مارگریت مقدس میرود و در آنجا هر دو میفهمند که برای ماموریتی بزرگ برگزیده شدهاند. آنان به زودی درمییابند که سفری پر راز و دور و دراز در پیش دارند.
گزیدهای از کتاب قلعه گمشده
آماندین آرام چفت دریچه را باز کرد. یک لنگهاش جدا شد. آن را گرفت و خیلی آرام بازش کرد. خم شد و از شکاف دیواره حصار به بیرون سرک کشید.
آن دو قمری کوچولو هنوز آنجا بودند؛ روی پشتبام. انگار صدایشان را خوب میشنیدند. خیلی دلش میخواست بداند که چرا آنها، آنجا، نزدیک پنجرهی اتاقش را دوست دارند. گاهی هم روی درخت زیرفون آن سوی گودالهای آب، یا روی کنگرههای بالای برج میدیدشان!
قمری نر صدا کرد: «قورو… قو… قو… »
قمری ماده جوابش را داد: «قورو… قو… قو… »
دو پرنده، سر در آغوش هم، مثل دو گلولهی پررنگ، دل به آفتاب داده بودند.
نظر خوانندگان
هنوز هیچ نظری درباره این کتاب ثبت نشده است.