مجموعه ۴ جلدی دیگری، اثری از یوکیتو آیاتسوجی (نویسندهی رمانهای سبک وحشت ژاپنی) است که از مجموعه رمان راحتخوان نشر پیدایش برای نوجوانان منتشر شده است.
دیگری رمان محبوبی است که از روی آن انیمهی موفقی به همین نام اقتباس شده است. داستان دیگری در مدرسهای میگذرد که اتفاقات عجیب و مرگبار در آن رخ میدهد. بیست و شش سال بعد از مرگ دختری محبوب و با استعداد به نام میساکی، اتفاقات ناگوار در مدرسهی راهنمایی یومییاما ادامه دارد. کویچی بعد از اینکه به مدرسهی یومییاما منتقل میشود، متوجه رفتارهای عجیب همشاگردیها و معلمهایش میشود. انگار همه از چیری وحشت کردهاند؛ چیزی مثل نفرین مرگ؟
این مجموعه که با ترجمه احسان محمدزاده منتشر شده است، از جمله محبوبترین مجموعههای نشر پیدایش است.
درباره رمان راحتخوان
کشورهای دیگر آسیای جنوب شرقی قالبهای مشابه داستانگویی دارند ولی چاپ رمانهای راحتخوان اولین بار در ژاپن آغاز شدند. این رمانها در گذشته در واقع مجلاتی بودند که به توضیح در مورد انیمهها اختصاص داشتند و به صورت هفتگی به چاپ میرسیدند. قطعشان قطع مخصوص مجلات پسرانه یا شونن بود و جنس کاغذشان سبک و ارزان و معمولاً یکی دو نقاشی در وسطشان وجود داشت. بعضی وقتها بجز توضیح در مورد انیمه بخشهایی از داستان آن نیز به رشته تحریر در میآمد. در نهایت دقیقاً همین غالب، یعنی کاغذ سبک و چند نقاشی وسط کتاب و قطع کوچک به همراه چاپ شدن هفته به هفته حفظ شد با این فرق که حالا تمامی اثر تعریف داستان انیمه یا به عبارتی رمانیزه شدن Novelization سریال/فیلم انیمهای بود. درواقع این سبک ادبی در ژاپن سابقه طولانی دارد و تولیدات نویسندگانی چون هیدیوکی کیکوچی در ۱۹۷۵ را میتوان سرآغازی بر این غالب ادبی دانست. (بخشی از گزارش خبرگزاری کتاب ایران- ایبنا)
از دیگری بخوانیم
هوای خنک زیرزمین که درست مثل یک دخمه بود، و عروسکها (یا اجزای بدنشان) که جابهجا پخش و پلا بودند درست مثل همان موقع بودند که به یاد داشتمشان. و در فرورفتگیهای طاقچهمانند دیوار همان عروسکها قرار داشتند، آن دختر بدون دست راست، پسر بالداری که نیمهی پایین صورتش پوشیده بود، دوقلوهایی که از شکم به هم متصل بودند… و، بله، آن تابوت سیاه که آن پشت بود و عروسکی که در آن مخفی شده بود و دقیقا شبیه بود به مِی میساکی.
برخلاف دفعهی پیش، حس نکردم که سرم سنگین شده یا بدنم سرد شود. اما گویا در اختیار بندهای خیمهشببازی باشم، دوباره رفتم و کنار تابوت در آن عقب ایستادم.
این عروسک توسط کاریکا ساخته شده بود(که معنی نوشتاریاش میشود میوه در مِی). معنیاش را مِی به من گفته بود. چند لحظهای نفسم را حبس کردم، به چهرهی عروسک نگاه کردم، که حتی از چهرهی مِی واقعی هم مومیشکلتر بود. به دهانش نگاه کردم که گویا مترصد حرف زدن بود. وقتی…
ناگهان اتفاقی افتاد که نمیشد آن را واقعی پنداشت.
از سایههای تابوت سیاه که عروسک را دربرداشت، خیلی آرام، خیلی بیصدا…
… چطور چنین چیزی ممکن است؟
ami.asgari20 –
سلام خسته نباشید. ببخشید
کتاب دیگری جلد² کی موجود میشه ؟
ممنون میشم موجودش کنید 💝
پیدایش –
دوست عزیز پیدایش سلام
جلد دوم دیگری در سایت موجود شد.
هاشم –
سلام ببخشید کی موجود میکنید ؟
پیدایش –
هاشم عزیز
دیگری جلد ۲ در سایت موجود است.
مهدا –
عالیه من نمی توانم از خواندن این کتاب دست بردارم
کتاب محشری است
پیدایش –
چقدر عالی. ممنون که نظرتونو با ما هم درمیان گذاشتید.