جایزه، تا پنجشنبه چهار میلیون دلار به جیب بزنید عنوان رمانی طنز نوشتهی استفان مینز است.
نشر پیدایش رمان جایزه را با ترجمه نسترن ظهیری از دستهی رمان نوجوان منتشر کرده است. رمانهای این مجموعه با موضوعات متنوع، خواندنی و پرکشش از نویسندگان و مترجمان مطرح برای آشنایی نوجوانان با ادبیات داستان ایران و جهان انتخاب شدهاند.
از پشت کتاب جایزه
حتما الان داری با خودت میگویی: «غیرممکنه!هیچ کس میتونه یه هفته ای چهار میلیون دلار به جیب بزنه!» اما از الان تا پنج شنبه ی آینده به دستورهای این کتاب عمل کن. اگر نتیجه اش به دلت نچسبید،بقیه ی پولت را به نشانی من پست کن. پس یادت باشد:اگر این کتاب را نخوانی،نصف عمرت بر فناست!
گزیدهای از کتاب جایزه
بعضی آدمها میخواهند دکتر یا وکیل یا مزرعهدار شوند. جِیسون نوزِل میخواست میلیاردر شود. همهچیز از آن عصر پنجشنبه و از کنار دکّهی بستنی فروشی سوسمار یخی توی پارک شروع شد. جیسون تازه یک بستنی سوسماری سفارش داده بود که دستش را توی جیبش کرد و دید ای دل غافل، پولش را گم کرده است. به جای پول فقط یک سوراخ به گندگی مشتش پیدا کرد. پول تو جیبی یک ماهش باد هوا شده بود. جیسون کاملاً مطمئن بود که موقع بیرون آمدن از مدرسه پولش همراهش بود. اما بعد از مدرسه با بهترین دوستش رایوی کلی بین درختهای پارک ورجه وورجه کرده بود و ممکن بود پولش جایی افتاده باشد. جیسون که خیلی حالش گرفته بود، گفت: «دوازده دلار! آب شد و رفت زیر زمین!» رایوی که داشت کلهی بستنی آفتابپرستیاش را گاز میزد، پیشنهاد داد: «بیا باهم دنبالش بگردیم.»
جیسون آه کشید و گفت: «تا ابد طول میکشه. حتی نمیدونیم از کجا باید شروع کنیم.»
رایوی گفت: «راست میگی. کی میدونه؟ شاید یکی تاحالا پولت رو پیدا کرده و بَرش داشته باشد. شاید بهتره فراموشش کنی.»
اما جیسون نمیتوانست همینطوری آن همه پول را فراموش کند. باید برای پیدا کردنش راهی پیدا میکرد. همینطور که آهسته راه میرفت و به این فکر میکرد که چارهی کارش چیست، یکهو فکری به ذهنش زد.
نظر خوانندگان
هنوز هیچ نظری درباره این کتاب ثبت نشده است.