اسب نقرهای عنوان رمانی نوشتهی محمدرضا اصلانی است. کتاب نوجوان اسب نقرهای در ۲۳ فصل و برای گروه سنی 12+ سال منتشر شده است.
نشر پیدایش رمان اسب نقرهای را از دستهی رمان نوجوان منتشر کرده است.
رمان های این مجموعه با موضوعات متنوع، خواندنی و پرکشش از نویسندگان و مترجمان مطرح برای آشنایی نوجوانان با ادبیات داستان ایران و جهان انتخاب شدهاند.
گزیدهای از کتاب اسب نقرهای
پاییز آمده است. دوباره یک آرزوی کهنه و قدیمی به میهمانی قلب کوچکم میآید؛ داشتن یک اسب سفید و زیبا.
دیدار خان عمو، فاصلهها را برمیدارد و بر پشت اسب مینشاندم. اما آقاجان بین ما دیوار میکشد. دور نیست روزی که ما را از هم جدا کند!
باد پاییزی، آوازخوان از کوچهها میگذرد. خان عمو به موقع میرسد. یک روز صبح، وقتی که تازه از خواب بیدار شدهایم، کسی در میزند. همگی از جا میپریم. من و یکی از بچهها سراسیمه میدویم و در کوچه را باز میکنیم. هر دو خوشحال هستیم. انگار فهمیدهایم که او آمده است.
خان عمو با لبخندی بر لب، خسته و خوشحال در چارچوب در ظاهر میشود. درخشش دندان طلایش را میبینم. استخوانبندی درشتی دارد. با حیا و خجالتی است. گویی برای اولین بار به خانهی ما قدم میگذارد. کلاه لبهدار، پیشانی پرچین و چروکش را پنهان کرده است. مثل هر دفعه به اندازهی یک اتاق پر با خودش بار آورده است. تعجب میکنیم. با آن همه بار و بندیل چطور خودش را خروسخوان به خانه ما رسانده است!
در وسط حیاط آجرفرش، با من جواد، نادر و ملیحه روبوسی میکند. صورتش زبر و آفتاب سوخته است. ریش سفیدش را شانه کرده و عطرزده است. سر تا پایش بوی اجاقهای خاموش دهکده را میدهد؛ مثل اینکه همین حالا از کنار آتشی که با هیزمهای خشک جنگل افروختهاند، برخاسته است.
مادر، چادرش را به سر میاندازد. به استقبالش میرود و پیش از آنکه بابا لباس بپوشد،او را به خانه دعوت میکند: «خیلی خوش آمدید عمو جان، بفرمایید…»
نظر خوانندگان
هنوز هیچ نظری درباره این کتاب ثبت نشده است.