خورشیدی بر خاک به قلم مژگان کلهر و با تصویرگری محمدعلی بنیاسدی است. کتاب خورشیدی بر خاک از مجموعه کتاب آفتاب برای گروه سنی نوجوان 12+ سال منتشر شده است.
خورشیدی بر خاک مجموعهای از داستانهای ادبی و دینی است. روایتهایی از زمانها و حوادث مختلف دینی؛ از نینوای روز عاشورا تا نینوای حضرت یونس، از کوفه محرم سال ۶۱ هجری تا کوفه رمضان سال ۴۰ هجری و تا مدینه….
از پشت جلد کتاب خورشید بر خاک
داستانهایی کوتاه از قلم مژگان کلهر دربارهی فرازهایی از وقایع تاریخی و دینی که ذهنش را درگیر کردهاند.
راوی اولین داستان، یکی از مهمترین شاهدان عاشوراست: خاک کربلا. راوی آخرین داستان نیز یکی از مهمترین شخصیتهای مذهب شیعه است: حضرت فاطمه (ع) و داستانی کوتاه از آنچه در فراع پدر بر او گذشت.
گزیدهای از داستان خورشیدی بر خاک
به کدام راه میرفتی؟ من پا به پایت میآمدم. پا به پایت آمدم. بیابان و کویر و سراب را پشت سر گذاشتیم. تشنه بودیم. از بیراهه میرفتیم. در تو سکوتی بود با عظمتتر از سکوت کویر. پا به پایت گام برمییداشتم و برای اینکه گاهی نگاهت را متوجه خود کنم،کودکان خسته را قلمدوش میگرفتم و به پیرترها آب تعارف میکردم. پس هربار با نگاهت که گاه در عبور از دل ترک خوردهی زمین بر من میافتاد، هزار بار قد میکشیدم و شجاعترین مرد میدان جنگ میشدم.
به راه کوفه بودیم؟ گفتند: «مرگ حتمی است.» گفتند: «جنگ بیفایده است! »
روزها و هفتهها بود که سپاه میآوردند تا راه بر تو ببندند. فایدهای داشت؟ پشتم میلرزید و نگاهم به گامهای استوار تو بود تا با جرأت، قدم از قدم بردارم. من پا به پایت میآمدم و این تو بودی که انگار از دلهایمان باخبر بودی. این تو بودی که تنهایت میگذاشتیم.
نظر خوانندگان
هنوز هیچ نظری درباره این کتاب ثبت نشده است.