ارباب دزدها عنوان رمانی نوشتهی کورنلیا فونکه، نویسنده به نام آلمانی و برنده چندین جایزه بینالمللی است. از او سری کتابهای سیاه قلب منتشر شده است. از این کتاب فیلمی نیز با همین نام The thief lord در سال ۲۰۰۶ اقتباس شده است.
نشر پیدایش رمان ارباب دزدها را با ترجمه داود لطفاله از دسته رمان نوجوان منتشر کرده است. رمانهای این مجموعه با موضوعات متنوع، خواندنی و پرکشش از نویسندگان و مترجمان مطرح برای آشنایی نوجوانان با ادبیات داستان ایران و جهان انتخاب شدهاند.
رمان ارباب دزدها جوایز و افتخارات زیادی نیز کسب کرده است:
- حضور در لیست پرفروشترین عناوین یو. اس. آ. تودی
- حضور در لیست پرفروشترین عناوین نیویورک تایمز
- برندهی جایزهی بهترین کتاب سال «مجلهی کودکان»
- برندهی جایزهی School Library Journal
- برندهی جایزهی کتاب سال Book Sense
از پشت کتاب ارباب دزدها
زمستان زودتر به ونیز آمده است. دو پسر و بچه یتیم در حال فرار هستند که در کانالهای قدیمی و کوچههای مهگرفته شهر پنهان میشوند. آن دو با گروهی از بچههای خیابانی و رئیس مرموزشان آشنا شوند. پناهگاه آنها یک سینمای متروکه است. یک کارآگاه ناشی در تعقیب آن دو پسر است. کارآگاهی که تمام فکرش مشغول تغییر دادن قیافه خودش و نگهداری از لاکپشتهایش است. اما خطر بزرگتری که آزادی تازه بهدستآمده آن دو را تهدید میکند. چیزی است که از یک گذشته فراموششده است. یک گنج زیبا و جادویی با قدرتی که خود زمان را به گردش درمیآورد.
گزیدهای از کتاب ارباب دزدها
ونیز پاییزی بود وقتی که ویکتور برای اولین بار اسم «پراسیر» و «بو» را شنید. کانالها، در زیر تابش خورشید، آجرکاریهای قدیمی را طلاکوب کرده بودند. اما باد هوای بسیار سردی را از سمت دریا میآورد و به مردم شهر میگفت که زمستان نزدیک است. حتی هوای کوچه و پس کوچهها هم بوی برف داشت و فقط بالهای کندهکاری شدهی فرشتهها و چند اژدها بر روی بامها، گرمای واقعی خورشید رنگپریده را احساس میکردند. خانهای که ویکتور در آن کار و زندگی میکرد، کنار یک کانال آب بود. در واقع آن قدر نزدیک که آب با صدای بلند به دیوارهایش میخورد. شبها، بعضی وقتها در خواب میدید که خانهاش در امواج غرق میشود و دریا تمام جادههایی را که ونیز به آنها چسبیده با خودش میبرد و رشتهی باریکی را که ونیز را به خاک اصلی ایتالیا پیوند میدهد، پاره میکند.
نظر خوانندگان
هنوز هیچ نظری درباره این کتاب ثبت نشده است.