سنگ پا + گل (طنز نوجوان)

کتاب سنگ پا + گل نوشته‌ی محمدکاظم مزینانی از مجموعه‌ی طنز نوجوان نشر پیدایش منتشر شده است. کتاب‌های این مجموعه شامل داستان، بازنویسی متون کهن یا شعر است که همگی توسط نویسندگان مطرح نوجوان در قالب طنز نوشته شده‌اند. از ویژگی‌های این کتاب‌ها تصاویر خطی و بدیع آن است. در این کتاب نیز، فائزه علیدوستی تصویرهای بامزه و جالبی را برای نوجوانان تصویرگری کرده است.

سنگ پا هیچ ربطی به گل ندارد، اما سه تا خاصیت دارد:
اول اینکه قلقلک می‌دهد، دوم اینکه پاکیزه می‌کند و سوم اینکه خیلی پررو است. اما شاید خاصیت چهارمی هم داشته باشد: مثلا یک روز توی سوراخ هایش تخم گل بپاشی و روز بعد جوانه‌ها را ببینی که از سوراخ‌ها سرزده‌اند بیرون …
خب این، هم می‌شود خاصیت چهارم سنگ پا و هم می‌شود ربط سنگ‌ پا به گل …

طنزهای این کتاب، حاصل ده سال کارمندی نافرجام مزینانی است؛ حاصل روزهایی که برای تهیه مثلا گزارش و سفرنامه، نه در سطح شهرها که در عمق شهرها و روستا به جستجو می‌پرداخت. نوشته‌های طنزآلودی که بیشتر آنها با خودکار مشکی سردبیر مجله، خط خطی شدند و هرگز به چاپ نرسیدند؛ اما اکنون اصل آنها را در این کتاب آورده است.

از این رو مطالب این کتاب، حال و هوای مجلات هفتگی را دارد. سنگ پا + گل شامل چند شعر طنز، گفتگو، داستان، کاریلکماتور و آگهی است. نشر پیدایش این کتاب طنز را برای گروه سنی ج منتشر کرده است.

حکایتی از کتاب سنگ پا + گل

کارمند دولت بود؛ «ناصر خسرو» را می‌گویم. او درآمدش آنقدر زیاد بود که می‌توانست کنار جویی بنشیند و شعر بگوید. البته با سواد هم بود و به خاطر همین به درد کارمندی نمی‌خورد. بگذریم از اینکه اهل عیش و نوش هم بود!

دست بر قضا، این کارمند شاعر، یک شب خواب عجیبی دید؛ خوابی که او را زیر و رو کرد و مجبور شد فردا صبح زود به اداره برود، استعفایش را بنویسد و به خانه بازگردد؛ در حال چهل و سه سال بیشتر سن نداشت و خیلی مانده بود که بازنشسته شود.

چندی بعد تصمیم گرفت به خانه‌ی خدا برود. پس مغز برادر کوچکترش را هم خورد و با اولین کاروان به راه افتادند؛ با مقداری پول و دو صندوقچه پر از کتاب.