روح جسیکا به قلم اندرو نوریس و ترجمه مهرداد مهدویان از مجموعه رمان نوجوان پیدایش به چاپ رسیده است. نسخه اول این کتاب با عنوان Jessica’s ghost در سال 2015 منتشر شده. نوریس که در ابتدا معلم تاریخ بوده و در حال حاضر به نویسندگی مشغول است، روح جسیکا را بهترین اثر خود میداند.
فرانسیس هرگز دوستی مثل جسیکا نداشته، دوستی که بتواند در کنار او خودِ خودش باشد و جسیکا دقیقا چنین دوستی است. جسیکا هم هرگز دوستی مثل فرانسیس نداشته، شاید به این خاطر که او اولین نفری است که میتواند جسیکا را ببیند.
جسیکا روحی است در مدرسه که فرانسیس اتفاقی او را میبیند و خیلی زود دوستیشان شکل میگیرد. اندی، دختر نوجوان دیگری برای دفاع از فرانسیس در مقابل چند قلدر مدرسه می ایستد و جسیکا میفهمد که اندی هم او را میبیند.
چرا بعضی از بچهها میتوانند روح جسیکا را ببینند؟ وجه اشتراک آنها چیست؟ چرا روح جسیکا هنوز در این دنیا مانده و به دنیای خودش نمیرود؟ آیا این بچهها مأموریتی دارند یا همه این حوادث فقط اتفاقی بیهدف و بیبرنامه است؟
گزیدهای از روح جسیکا
صبح روز بعد، سر ساعت نه قبل از اینکه فرانسیس زنگ بزند اندی خودش درِ ورودی خانهشان را باز کرد. بعد هم با ستایش مشغول تماشای جسیکا شد که در هوا شناور بود. پرسید: «تو همیشه این ریختی این ور و اون ور میری؟»
«فکر کنم آره. مگه اینکه شکل بگیرم…»
«شکل بگیری؟»
جسیکا گفت: «منظورم وقتهاییه که تصور کنم جایی هستم.»
برای نشان دادن این موضوع ناپدید شد و طرف دیگر سرسرا ظاهر شد. اندی که از فرط خوشحالی در پوستش نمیگنجید دست زد و گفت: «وای این باور کردنی نیست! تو هر جایی که بخوای اینطوری میری؟»
نظر خوانندگان
هنوز هیچ نظری درباره این کتاب ثبت نشده است.