بز زنگوله پا از مجموعه قصهای نو از افسانه برای کودکان منتشر شده است. هر کدام از داستانهای قصهای نو از افسانه، نگاهی تازه و دوباره به قصههایی دارد که آنها را بسیار شنیدهاید؛ اما این بار محمدرضا یوسفی، نویسنده کهنهکار و شناختهشده ادبیات کودک و نوجوان، این قصهها را با ماجراهایی تازه و شگفتانگیز برای گروه سنی ب و ج بازآفرینی کرده است.
محمدرضا یوسفی نویسنده و نظریهپرداز حوزه ادبیات کودک و نوجوان است که تاکنون بیش از دویست اثر داستانی برای کودکان و نوجوانان منتشر کرده. او در سال ۲۰۰۰ نامزد جایزهی هانس کریستین آندرسن، جایزه جهانی ادبیات کودک شده است.
قصهی بز زنگوله پا با بیانی شیوا و روان روایت میشود و تصویرگریهای ساده و زیبای سارا خرامان نیز در صفحات مختلفی از کتاب، خواندن آن را برای کودکان لذتبخش میکند.
گزیدهای از کتاب بز زنگوله پا
وقتی خاله خانم یک بزغاله زایید و به اهل آبادی گفت که بچهاش بزغاله است و آن را به اندازه دنیا دوست دارد، همه گفتند: «خاله خانم، بعد از مرگ شوهرش دیوانه شده، بچه مرده زاییده و حالا یک بزغاله به بغلش گرفته و میگوید که بچهاش است!»
حرف همسایهها و مردم آبادی درست بود، شوهر او همین سه ماه پیش مرد؛ وقتی خاله خانم آبستن بود و دو ماه دیگر باید بچهاش را به دنیا میآورد ـ که آورد، اما کسی حرف قابله را هم گوش نداد که گفت: «والله بالله، خاله خانم بزغاله زایید!»
بعضیها گفتند: «چون خاله خانم عاشق بز و بزغاله است و از اول زندگیاش آرزوی یک بزغاله داشت حالا این حرف را میزند تا کسی از او نپرسد که بزغاله را از کجا آورده! شاید آن را از طویله کسی، یا جایی دزدیده!»
این حرف، اشک خاله خانم را درآورد. آن چیزی را که نمیخواست بشنود، شنید و زار زار گریه کرد. برای فرار از این حرفها درِ خانهاش را بست و با کسی رفت و آمد نکرد. بزغاله را به بغلش میگرفت و برای او هِی هِی آواز میخواند. کارش همین بود و هر روز میرفت از صحرا برای بزغاله یونجه میچید و میآورد، کمی از آن را خودش میخورد و گلش را هم به بزغاله میداد.
نظر خوانندگان
هنوز هیچ نظری درباره این کتاب ثبت نشده است.