موش و گربه از داستانهای معروف ادبیات فارسی است. حکایت موش باهوش و گربهی ناقلا، در حقیقت حکایت من و شماست؛ حکایتی که از سالهای سال پیش، بسیاری از اهل فکر و نویسندگان دربارهی آن مطالب مختلفی نوشتهاند. موش و گربهی این کتاب حکایتی از شیخ بهایی است.
این کتاب را مصطفی رحماندوست خلاصه و بازنویسی کرده است. محمدعلی بنی اسدی نیز تصویرگریهای این کتاب را انجام داده است. انتشار آثار مطرح ادبیات کهن از جمله تلاشهای نشر پیدایش برای شناساندن ادبیات غنی فارسی به مخاطبان است و طی این سالها آثار بسیاری را به شکل بازنویسی، بازآفرینی، شرح و توضیح و … منتشر کرده است.
موش و گربه را نشر پیدایش از مجموعه ادبیات ایران از دیروز تا امروز منتشر کرده است. این مجموعه شامل گنجینههای ارزشمند ادبیات ایران از روزگاران بسیار دور تا دوران معاصر است که با ویرایش جدید و قطع تازه به مخاطبان ارائه شده است. این مجموعه ۱۷ جلد دارد و در قطع جیبی و با جلد سخت منتشر شده و طراحی جلد کتابها را مهران زمانی انجام داده و رئوف شاهسواری نیز مسئولیت ویرایش متنهای کتابهای مجموعه را برعهده داشته است.
گزیدهای از کتاب موش و گربه
آوردهاند که موشی بود و گربهای. نه موشی که در همهی داستانها شنیدهاید و نه گربهای که در همهی خانهها دیدهاید. موش، لانهای داشت. لانهاش کجا بود؟ در کنج انباری خانهای. موش، ریزه و کوچولو بود. اما از قدیم گفتهاند: فلفل نبین چه ریزه. باهوش بود و زرنگ. قشنگ بود و سفید رنگ.
موش، هر وقت دلش میخواست از لانه بیرون بیاید، نگاهی به این طرف، نگاهی به آن طرف، پاورچین پاورچین جلو میرفت. بعد هم با سرعت میدوید. اینجا سر میکشید، آنجا سر میکشید. تا اینکه آذوقهای باب دندانش میدید. با خیال راحت مینشست و میخورد. کمی هم برای ذخیره کردن به لانهاش میبرد. روزگار خوبی داشت. غصه نداشت، غم نداشت، هیچ چیزی هم کم نداشت.
نظر خوانندگان
هنوز هیچ نظری درباره این کتاب ثبت نشده است.